تجربیات برنامهنویسی من: تمرکز روی یک منبع آموزشی

سلام به وبسایت آی کد آکادمی خوش اومدین. اینجا جایی هستش که قراره مسیر روشن برنامه نویسی رو به شما نشون بده. توی این سری از پستهای دنباله دار قصد دارم که در مورد تجربیات برنامه نویسی خودم صحبت کنم چون فکر میکنم صلاحیت این رو دارم که در مورد این چیزا صحبت کنم! چرا؟ چون اونقدر اشتباه کردم توی این مسیر و اونقدر آزمون و خطا کردم که هزینه اش هدر دادن وقتم بود ولی در عوض تجربه هایی به دست آوردم که حالا میتونم باهاتون به اشتراک بذارم تا بهتون کمک بکنه توی این مسیر قدم های بهتر و موثرتری بردارین و سریعتر به نتیجه برسین.
راستی! الان که دارم این سری پستها رو شروع میکنم هیچ دسترسی به اینترنت بین الملل ندارم! متاسفانه کشورمون توی جنگ هستش و به دلایل امنیتی دسترسی به اینترنت آزاد قطع شده پس با عکس و ظاهر خیلی محدود این پست ها رو ادامه میدیم… امیدوارم که خیلی تو ذوق نزنه!
تجربیات برنامهنویسی من: تمرکز روی یک منبع آموزشی
احتمالا اینو خیلی شنیده باشین! که فقط یه آموزش رو دنبال کن. اگه دو تا رو دنبال کنی اگه محیط برنامه نویسیت رو باز کردی سه بار به گوشه چپ مانیتور نگاه نکنی و سه تا پلک نزنی برنامه نویسی خوبی نمیشی و…! البته نمیخوام بگم کاملا این حرف غلطه. میخوام بگم در چه صورتی این حرف حرف درستی هستش. منم وقتی بچه تر از الانم بودنم! چون توی جایی زندگی میکردم که دسترسی محدودی به اینترنت داشت (با توجه به تکنولوژی اون زمان) در نتیجه تمام چیزهایی که داشتم کتاب های زیاد بود که تا کافی نت میدیدم میرفتم دانلود میکردم، یا دوره های آموزشی رایگان بود. و خب آدم بالاخره توی خلوت خودش وقتی اینترنت نباشه، وسوسه میشه دیگه! همه کتاب ها رو باز میکنه یه ناخونک میزنه! این کار یه بدی خیلی بزرگ داره اونم اینه که مثلا من بخش حلقه ها رو 20 بار از 20 کتاب مختلف میخوندم! چرا؟ چون نگارش ها فرق داشت (که بایدم فرق داشته باشه) و من هی فکر میکردم عه این مطالب جدیدن پس یاد نگرفتم پس دوباره بخونم پس دوباره استرس بگیرم پس دوباره و دوباره و دوباره… در صورتی که میشد با یه منبع آموزشی درست یک بار برای همیشه حلقه ها رو بخونم و حالا بعدا اگر چیزی رو اضافه یاد گرفتم نگم اینا جدیده! بگم آهان پس اینطوری هم میشه! میدونید منظورم چیه؟ آدم وقتی پایه یه چیزی رو کامل بلد باشه و بهش مسلط باشه خود به خود حتی میتونه تکنیک های جدیدی رو ایجاد بکنه. مثل قضیه ثابت کردن ها توی ریاضیات دوران دبیرستانه! یک قضیه رو چطوری ثابت میکردن؟ با چیزهایی که تا الان یاد گرفته بودن. چیز جدیدی ارائه نمیشد. فقط از چیزای پایه ای میرسیدیم به چیز جدید.
و واقعا هم شما لازم نیست برای شروع تمامی مسیر های احتمالی برای رسوندن قاشق به دهنتون رو یاد بگیرین! نحو حرکت دست، پردازش مغز، بینایی و هماهنگی عضلات لب و دهن رو که بلد باشین اونوقت میتونید 18 بار دستتون رو دور گردنتون بپیچونید اونوقت قاشق رو بکنید تو دهنتون! (البته یکم عجیب میشه) اما فکر میکنم منظورم رو رسوندم! و این مورد توی برنامه نویسی هر روز برای من پیش میاد! من یه معلم برنامه نویسی ام، و هر بار که به دانشجوهام تمرین های ثابتی که نوشتم رو میدم، هر بار سورپرایز میشم! چون بعضی از دانشجوهام هستن که راه های خلاقانه ای به ذهنشون میرسه که من خودم میگم عه! چه جالب حل کرده این مسئله رو… پس قبول کنید که همیشه لازم نیست همه چیز رو بلد باشین. ولی همیشه لازمه که پایه رو خوب بلد باشین و خوب تمرینش بکنید. اونوقت میبینید خودتون به خودتون دارین یاد میگیرین!
خب.. ختم کلام، چیکار کنیم؟ همیشه سعی کنید با یه نفری مشورت کنید (حتی میتونید توی بخش مشاوره پایتونی با من مشورت کنید اگر قابل میدونید) و بعدش سرفصل های دوره ها، کتاب ها و… که در اختیار دارین رو چک کنید ببینید کدوم اصولی چیده شده. یه دونه (یا حداکثر دو تا) رو انتخاب کنید. یکی رو حتما و حتما بکنید مرجع یادگیری تون (اونی که کامل تره) و با همون منابع شروع کنید به یادگیری و هدفگذاری تون رو روی این تنظیم کنید که مطالب آموزشی این منابع محدود رو یاد بگیرین. بعدش میتونید خودتون رو به چالش بکشین! یعنی وقتی اون منابع رو تموم کردین میتونید ایده پروژه برای اون زبان برنامه نویسی که یاد گرفتین رو سرچ کنید و ببینید چیا میشه ساخت. یکی ، دوتا، سه تا رو سعی کنید بنویسید! اگر تونستین که مبارکه! شما با یه منبع آموزشی درست، مسیر درست رو طی کردین. اگر نه؟ غصه نداره که! دوباره همین پروسه رو تکرار کنید، اینبار تجربه تون بیشتر هم شده 🙂
امیدوارم این چیزایی که نوشتم بهتون کمک بکنه! بازم میام و در مورد موضوعات مختلف باهاتون صحبت میکنم.
دیدگاهتان را بنویسید